قَـبَـس

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس >:< موسی اینجا به امید قبسی می آید

قَـبَـس

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس >:< موسی اینجا به امید قبسی می آید

قَـبَـس


ــــــــــــ بسم الله الرحمن الرحیم ـــــــــــــ

این‌جا رخصتی هست بـرای گفتن و شنفتن و فرصتی هست بــرای شکفتن!
فـانوس حقـایق این‌جـا نیز، بـا داغ لاله‌هــای سـرخ ایـن دیـار مـأنوس است و با فــرهنگ شـاهدان شهید، پیوندی دیرینه دارد.

این‌جـا، دقــایق زمان نیــز، بیرون از سلایق و عــلایق ملــحدان و هـرزگان رنگ می‌گیرد و انگاره‌های سیاست نیز، با نگاره‌های دیانت، صیانت می‌شود.

ـــــــــــــــــــــ <><><> ــــــــــــــــــــــ

به خاطره های خالی از بهار بگویید:
درد بی‌دردی را به بوته‌های خزان بسپارند و ساز هستی را در پردۀ درد بنوازند

باور دارم که درآشوبِ شهر ابتلاء، سهمِ فهمِ هرکس برابر نیست!
و یـقین دارم که در جـولانگاه خـون و خنجــر، بسیار باید چشید آتشِ دردِ صبوری را.
من تاریـخ را خـوانده ام، آرامش شیعۀ تنوری نایاب است!

ـــــــــــــــــــــ <><><> ــــــــــــــــــــــ

نقدهای مفید و سازندۀ شما را پذیرایم.
از نظرات چالشی شما نیز استقبال می‌کنم اما از پاسخ به کامنت‌های ناشناس و بدون آدرس معذورم.


بایگانی
سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۶ ق.ظ

نزدیک بهشت زندگان.

نامۀ دوست من به من:

سلام دوست من، سلام به گوشت و خون و پوست من، امیدوارم با خواندن این نامه، نه بر خود بنازی و نه بر من بتازی و امیدوارم به خاطر تقلید از ادبیات نگارشی خودت از من دلخور نشوی!

می‌دانی که بسیار دوستت دارم و رفاقتم با تو بسی عمیق و وثیق است که این یادگار عهد عتیق است. رفاقتم با تو آن‌قدر نزدیک است که لب‌هایم بی‌اختیار به یادت می‌خندد و چشم‌هایم در فراقت می‌گرید. 

دوست عزیزم، خوب می‌دانی که با تو همیشه همراهم و بی تو، نوایی پر از آهم، ازاین‌رو، گاهی دلم برایت می‌لرزد آگاهی نیز هفت‌رنگِ نیرنگ‌هایم در هوایت رنگ می‌بازد تا رنگ باورم با نگاهت بال‌وپر بگیرد و در هوای یکرنگی‌ات به پرواز درآید!

می‌دانی که بعضی وقت‌ها به صبوری‌هایت غبطه می‌خورم و تلاش و مهربانی‌ات را در کوچه‌ها داد می‌زنم. گاهی نیز در خوابِ تو اشک غم می‌بارم و گاهی هم با ملودی خوبی‌هایت برای خودم شعر لالایی می‌سرایم...

دوست عزیز، من با تواَم و همراه تواَم و دوستدار تو. سال‌ها در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها کنارت بودم و بازهم خواهم بود. در این سال‌ها گفتارت را بسیار شنیده‌ام، رفتارت را بسیار دیده‌ام و اخلاقت را مکرر چشیده‌ام. هر بار، به کارهای شایسته‌ات آفرین گفته‌ام و برایت هورا کشیده‌ام. جویندگی‌ات رشک‌برانگیز است و پویندگی‌ات تحسین‌برانگیز. از این‌که می‌بینم دوشت را برای کشیدن بار مشکلات عادت داده‌ای به خود  می‌بالم و از این‌که به سختی‌ها روی خوش‌نشان می‌دهی خوشحالم اما... و اما... و اما... 

...دوست من، هرچند تاکنون نَمایی از آزموده‌هایت را به یادگار نوشته‌ام و شَمایی از آموخته‌هایت را بر صفحۀ خاطرات نگاشته‌ام. اما همچنان برایت هراسناکم و هنوز بیمناکم که مبادا در فصل سیاهِ ریا و در فصل تبهکاری‌ها و طمع‌ورزی‌ها به درۀ سقوط بلغزی و به درد جانکاه هبوط گرفتار آیی. می‌ترسم که در فصل تراکم انگاره‌های متعجبانه، آرزوهای شیرینم را در بازنگاری دوبارۀ خوبی‌هایت برباد دهیی و خاطره خوش شوخ‌طبعی‌هایت را با توفان خشم و خیانت و خواهش از یادم بزدایی...

و حالا رفیق شفیق من، امروز دوست دارم به شیوۀ قدیمی‌ها چند جمله نصیحت برایت بنگارم. امید است قطره‌ای از قَدَر مقدّر باشد و طبع لطیفت از آن مکدّر نشود. پس:

همواره حق نگر باش و بر صراط مستقیم، پایدار بمان. هیچ‌گاه قبله را، قبله‌نما را و قبیلۀ قبله را فراموش مکن. هرروز جرعه‌ای از جام ادب بنوش و در کسب معرفت بکوش. مراقب غفلت‌ها و کفران نعمت‌ها باش، مراقب جهالت‌ها و کسالت‌هایت باش و لحظه‌ای برداشته هایت فریفته مشو... حریم حرمت‌ها را حفظ کن و به هم‌کیشانت عشق بورز. با واژه‌های طعن و تحقیر، دیگران را میازار، از نگاشتن یادداشت‌ها و برداشت‌های اغواگرانه بپرهیز، از ویروس کبر و کینه و کدورت حذر کن، در کارهایت بر کوه اخلاص تکیه بزن و همواره با عصای سفیدِ بصیرت قدم بردار... بدان که راه رسیدن به مقصد همیشه ایمن نیست و جادۀ سعادت و عاقبت‌به‌خیری خالی از اهریمن نیست، بدان که راه رستگاری آدمیان گاه باریک و تاریک و گاه شلوغ و پرترافیک است...

دوست عزیز، می‌دانم و می‌دانی که هم‌نسلی‌های من و تو با زبان نصیحت بیگانه‌اند. اما مطمئنم که تو از اندرزهای کلیشه‌ای نمی‌رنجی و از نصیحت‌های دستوری آزرده‌خاطر نمی‌شوی. پس به امید پذیرش این سیاهه، بدرود و خدانگه‌دار...

قرار بعدی ما، مقابل سی‌نما سپیده، نزدیک بهشت زندگان؛ همان‌جا که کسی با سبدی از سیادت منتظر ماست!

نظرات  (۳)

۱۰ مرداد ۰۲ ، ۱۷:۱۴ دامنه | ابراهیم طالبی دارابی

جناب مرآت، عزیز دوست‌داشتنی ما سلام. روی پستت بعداً می‌آم واسه کامنت. در زیر پرسشی را روانه‌ات می‌کنم که انتظار دارم مجال یافتی جوابی بفرمایید. پرسش من است در صحن مدرسه فکرت که در حال بحث است:

 

 

پرسش ۱۸۹ صحن مدرسه فکرت

 

چگونه می‌شود با اسلام آشنا شد؟ به عبارتی درست‌ترین راه و روش اسلام‌شناسی چیست؟ یعنی یک کسی که مسلمان هست یا تازه مسلمان شده است، با چه اسلوب و طریق و با چه مبنا و منطق باید با دین خود آشنا و به اساس و احکام و عقاید آن آگاه گردد؟ خودِ دین اسلام آیا مشخص کرده است که چگونه با من (=مکتب اسلام) آشنا شوید؟ در مورد همین یک پرسش، شاید چند صد سؤال فرعی و مرتبط با آن هم، وجود داشته باشد که ذهن جست‌وجوگر انسان، خود بدان سیر می‌کند. این پرسش به مناسبت ماه محرم -که معمولاً جاذبه‌ی توجهات دینی درین ماه، بیشتر و بیشتر در محافل و منابر و مجالس میان مسلمین مطرح می‌شود- طرح و سنجاق شده است. هر کس خواست می‌تواند در پرسش سنجاق‌شده‌ی صحن، شرکت آزاد داشته باشد. ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ، دامنه.

پاسخ:
سلام جناب دارابی عزیز،
شرمنده می‌فرمایی برادر. همین‌که اینجا را میخوانی، لطف شماست.

عجب پرسش‌های سختی میفرمایی برادر.
مرآت کم سواد کجا و این سئوال‌ها کجا!

اما به روی چشم. برسم خونه در حد بضاعت مشارکت می‌کنم در بحث مدرسۀ فکرت شما.


بعداً نوشت:

نمی‌دونم منظور شما از این سئوال صرفاً شناختن اسلام است یا عقیده‌مند شدن به اسلام است؟

چون این دو، از جهاتی با هم مرتبط هستند و از جهاتی هم متفاوت از یکدیگرند. یعنی ممکن است کسی به اسلام اعتقاد داشته باشد و در اعتقادش به یقین هم رسیده باشد، اما شناخت علمی، فلسفی و تاریخی از دین نداشته باشد. متقابلاً کسانی هستند که شناخت تاریخی از دین دارند، علوم الهی را هم بلد هستند، اما، پای عقیده و ایمانشان می‌لنگد.

لذا، اگر منظور از این سئوال، صرفاً شناخت علمی از اسلام است، باید عرض کنم که اسلام، یک سلسله حقایق به هم پیوسته است که حلقات آن در کنار هم دین را تشکیل می‌دهند. یعنی شناخت از دین، مستلزم شناخت همۀ حلقه‌های آن است که نمی‌شود گفت یکی بر دیگری تقدم دارد. به همین دلیل نمی‌توانیم شناخت نقطه‌ای یا معیّنی را برای آن مشخص کنیم. به عنوان مثال:

 خدا، محور و اساس دین است، اما آیا اول باید خدا را بشناسیم بعد توسط خدا، رسول خدا را؟ یا اینکه اول پیامبر را بشناسیم و بعد از طریق پیامبر، به شناخت خدا برسیم؟

 **** *** ****

با این همه، به نظر من بهترین روش و اسلوب ]بقول شما[ برای «شناخت صحیح و دقیق از اسلام» تفکر و اندیشیدن در خود اسلام است که در یک گزارۀ جامع و کامل لازم الجمع است:

 «خدا» ، «رسول خدا» ، «ولی خدا و کتاب خدا»

و این سه، لازم و ملزوم یکدیگرند که شناخت هریک بدون دیگری، شناخت کامل دین محسوب نمی‌شود.

دعایی شفاف داریم از حضرت امام صادق علیه السلام در این باره که ظاهراً به جناب زراره تعلیم و توصیه فرموده است:

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ، لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ دینى...

خدایا خودت را به من بشناسان، که اگر خود را به من نشناسانی فرستاده‌ات را نشناخته‌ام، خدایا رسولت را به من بشناسان، که اگر رسولت را به من نشناسانی حجّتت را نشناخته‌ام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می‌شوم...


این بود همۀ دانایی من در این باره که تقدیم شد.

زیاده عرضی نیست. 

۱۱ مرداد ۰۲ ، ۰۶:۰۳ دامنه | ابراهیم طالبی دارابی

سلام مجدد جناب آقای مرآت مدیر محترم قبس

چقدر این دوستت خود را ارشادگر فرض کرد و شولای پند به تن.

کار به واعظ غیر متعظ نکشد!

پاسخ:
سلام و نور خدمت شما.
:)
این دوست، همزاد مرآت است که بر «مرآت» بعنوان منِ خودش و خودِ مَنَش، حق شرعی و قانونی دارد :)

واعظ غیر متعظ نیست. ان‌شاءالله>>
۱۳ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۵۸ دامنه | ابراهیم طالبی دارابی

سلام سه باره جناب آقای مرآت بزرگوار

پاسخ شما به پرسش بنده، مورد قبول است. منظورم در پرسش هم درج است، فرد مسلمان منظورم بود که چگونه به اسلام شناخت پیدا کند که شما جواب زیبایی دادید. آمدم فقط بگم پاسخت را ثبت کردم و نیز قبول.

پاسخ:
سلام بر شما.
ممنون که قابل دونستید.
وفقک‌الله.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی