قَـبَـس

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس >:< موسی اینجا به امید قبسی می آید

قَـبَـس

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس >:< موسی اینجا به امید قبسی می آید

قَـبَـس


ــــــــــــ بسم الله الرحمن الرحیم ـــــــــــــ

این‌جا رخصتی هست بـرای گفتن و شنفتن و فرصتی هست بــرای شکفتن!
فـانوس حقـایق این‌جـا نیز، بـا داغ لاله‌هــای سـرخ ایـن دیـار مـأنوس است و با فــرهنگ شـاهدان شهید، پیوندی دیرینه دارد.

این‌جـا، دقــایق زمان نیــز، بیرون از سلایق و عــلایق ملــحدان و هـرزگان رنگ می‌گیرد و انگاره‌های سیاست نیز، با نگاره‌های دیانت، صیانت می‌شود.

ـــــــــــــــــــــ <><><> ــــــــــــــــــــــ

به خاطره های خالی از بهار بگویید:
درد بی‌دردی را به بوته‌های خزان بسپارند و ساز هستی را در پردۀ درد بنوازند

باور دارم که درآشوبِ شهر ابتلاء، سهمِ فهمِ هرکس برابر نیست!
و یـقین دارم که در جـولانگاه خـون و خنجــر، بسیار باید چشید آتشِ دردِ صبوری را.
من تاریـخ را خـوانده ام، آرامش شیعۀ تنوری نایاب است!

ـــــــــــــــــــــ <><><> ــــــــــــــــــــــ

نقدهای مفید و سازندۀ شما را پذیرایم.
از نظرات چالشی شما نیز استقبال می‌کنم اما از پاسخ به کامنت‌های ناشناس و بدون آدرس معذورم.


بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

این شب‌ها مراسم مرثیه خوانی و سینه زنی محمود کریمی (با سخنرانی آقای عالی) داخل پادگان 06 ارتش برگزار می‌شود که محلی است بسیار وسیع، تمیز، منظم، مرتب، با امکانات صوتی تصویری کافی، با زمان‌بندی دقیق، با کادر انتظامی و پذیرایی قوی و تجهیزات کامل آتش‌نشانی و اورژانس و... که برای ورود و خروج و نشستن جمعیت هیچ عسر و حرجی ایجاد نمی‌کند.

این مکان حداقل به اندازۀ مصلای تهران گنجایش جمعیت دارد و در منطقه‌ای واقع شده که از خیابان‌های متعدد قابل دسترسی و تردد است. ضمن این‌که خیابان‌های اطراف این مراسم تا یک کیلومتر در 11 خیابان و اتوبان (11 کیلومتر) جا برای پارک وسایل نقلیه دارد. با این همه اگر کسی دیر بجنبد، مجبور است بعد از پارک خودرو حداقل 20 دقیقه پیاده‌روی کند تا به ورودی مراسم برسد. خانۀ ما، اما تا محل مراسم به صورت پیاده فقط 7 دقیقه فاصله است.

خب، این‌ها را نگفتم که مثلاً تبلیغ کرده باشم. اصولاً مراسم سیدالشهدا علیه‌السلام نیاز به تبلیغ ندارد و معتقدم که سخنرانی‌ها، مداحی‌ها و هیئت‌ها جوری هستند که مردم، خود به خود در مورد آنها اطلاعاتِ لازم را دارند و می‌دانند کجا و چه وقت باید در هیئت حاضر شوند. اما این‌ها را به این دلیل نوشتم که سه نکته را بگویم:

  1. خودم کلاَ اهل مداحی‌های هیجانی و پر سر و صدا نبودم و یاد ندارم که هیچ وقت در مراسم طولانی مداحان مشهور نشسته باشم. اما این مراسم باعث شد که امسال پای مداحی حاج محمود هم بنشینم و یک بررسی عینی و دقیق‌تری از مداحی‌ ایشان و شور و حال سینه‌زنی این مراسم داشته باشم تا به حسب عادت دیرینه‌ام در نقد و تحلیل یا آسیب‌شناسی مناسبت‌ها و مناسک آئینی، واقع‌نگری و دقت بیشتری داشته باشم. اما انگار در این مراسم غیر از زیبایی و حُسن چیز دیگری قابل دیدن نیست.
  2. امسال جلسات همیشگی خودم را به خاطر این مراسم تعطیل کردم. البته نه به خاطر محمود کریمی، بلکه فقط به این دلیل که وقتی دیدم یک مراسم باشکوه و منسجم عاشورایی بیخ گوشم برگزار می‌شود، حیفم آمد که خودم را از این جماعت عظیم جدا کنم و به این اقیانوس پهناور نپیوندم. چون معتقدم که هرجا اجتماع عظیم مردمی حول محور حسین بن علی علیه‌السلام شکل بگیرد، حتماً و حتماً دریچه‌ای از آگاهی و شعور به سوی مردم گشوده خواهد شد.
  3. اما نکتۀ مهم‌تر این‌که در این مراسم، صحنه‌های اعجاب‌انگیزی جلوه‌گری می‌کرد که دیدنش برای بنده و امثال من که معمولاً در عرصۀ خبری و رسانه‌ای کشور با گزارش‌های نفرت‌انگیز و مأیوس کننده مواجه هستیم؛ بسیار شورآفرین، نوید دهنده و امیدوار کننده است و دانستن و حس کردنش در شرایط هجمه‌های ضد دین، بسی لازم و ضروری و بسی انرژی بخش است. در واقع، برای منِ نوعی، حسرت و تأسف خواهد شد اگر به عنوان یک بچه شیعه در چنین عرصه‌های با شکوهی غایب باشم...

پی‌نوشت:

اینکه دوساعت به اذان مغرب درب‌های ورود مراسم باز شود و موج جمعیت حداقل تا 4 ساعت مثل سیل وارد مراسم شوند، یک پدیدۀ ساده‌ نیست. اینکه هجوم شتابان جوون‌هایی را ببینی که دوساعت قبل از مراسم تلاش می‌کنند خود را به داخل هیئت برسانند تا درکانون شور و شعور مراسم بر سر و سینه بزنند، یک رفتار معمولی نیست. اینکه جمعیت فشردۀ مسافران مترو، قریب دو ساعت هر 5 دقیقه یک بار از دو مسیر در ایستگاه حسین‌آباد پباده شوند و با عجله راهی هیئت شوند، بسیار دیدنی‌ست. اینکه شبیه پیاده روی اربعین، سیل جمعیت خانوادگی را از 5 مسیر به سمت هیئت در حرکت ببینی که سر از پا نمی‌شناسند؛ این‌که صحنۀ حرکت پرشتاب نوعروسان جوان و مادران نوزاد در آغوش را به سمت یک مراسم چندساعته، شاهد باشی، این روزها خیلی معنی‌دار است. این که سیل دخترکان محجبۀ جوان و نوجوان را به همراه خانواده‌هایشان ببینی که مشتاقانه به سمت هیئت رهسپارند و این‌که جمعیت سیل‌آسای هیئت را ببینی که تا پایان مراسم، با انگیزه و سرمست از عشق حسین‌ می‌درخشند، بسیار حماسی و شوق انگیز است.

این‌ها همه نشان از این دارد که به رغم دسیسۀ بدخواهان و به رغم گستاخی عده‌ای بی غیرت و هرزه‌گرد، آتش محبت آل رسول و شعله‌های عشق به طهارت و شهادت، همچنان در جامعه شعله‌ور است و ریشهٔ جریانات ضد دین را با هوشمندی و استقامت از بین خواهد برد...

+ از انعکاس بعضی جلوه‌های ویژه و حیرت‌انگیز این مراسم به خاطر رعایت اختصار و قلم ناتوانم صرفنظر کردم. امیدوارم دیگران بتوانند این قصور را جبران کنند...

۸ نظر ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۴۷
مرآت ..

به رسم هرساله، سه روز مراسم سوگواری محرم سهم خانهٔ کوچک ماست. امسال هم توفیق داشتیم سه روز اول هفته، زیر پرچم عشق اباعبدالله، کلبه محقرمان را به ذکر یا حسین معطر کنیم.

قسم به معنی «لایمکن الفرار از عشق»

که پر شده است جهان از حسین سرتاسر

 

پ.ن: در مراسم ویژه بانوان، معمولاً صفر تا صد برنامه‌ریزی و خدمتگزاری بر عهدهٔ همسربانوی گرام است. بنده فقط به عنوان تدارکات‌چی و وردست آشپزباشی محترم به یاد همهٔ خوبان و عزیزان وبلاگی بودم.

۴ نظر ۰۳ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۴۷
مرآت ..

می‌خواهم در خلوت خلوص خانه‌ام، دریچه‌ای رو به کربلا بگشایم و آه نگاهم را در آسمان تیرگی‌ها، تا آن سوی مرزهای حماسه وعشق، امتداد دهم.

می‌خواهم قدم بر ساحل حادثه‌های داغِ فرات بگذارم و بند بندِ دلِ دربندم را با شرارۀ عشق عشیره‌های عاشورایی بگشایم.

می‌خواهم دست‌های نیازم را بر خاک تفتیدۀ کربلا بسایم و خاک سرخش را بر سر سودا زدۀ خویش بیفشانم! و جرعه‌های اجابت را از جامِ سقایتِ علمدارِ عشق، به تمنّا بنوشم....

می‌خواهم بپا خیزم و راهم را از کوفیان سست پیمان جدا سازم و در مسیر خون و خطر با خولیان زمان در آویزم و عشق را تا دروازه‌های ناگشودۀ عطش به تماشا بایستم..

می‌خواهم تیغ نفرینم را به سمت کوفیان دین فروش و شامیان خون آشام روانه سازم و دعای مدامم را بر اندام منادای کلام بنشانم و به نشانۀ تسلیم، پیمان پایداری و طاعتم را برآستان قدسی اباعبدالله‌ الحسین علیه السلام با مُهر مِهر او به آخر برسانم...

می‌خواهم شعر شعورم را با نوای جانبخش شور بیامیزم و با حنجرۀ زخمی از خنجر بیداد، فریاد برآورم:

 

یا ابا عبدالله

اِنّی سِلمُّ لِمَن سالَمَکُم و حَربُ لِمَن حارَبَکُم اِلی یَوم القیامَه...

۲ نظر ۳۰ تیر ۰۲ ، ۱۵:۵۲
مرآت ..

                                        

ولید‌بن عُقبه فرماندار مدینه بود. یزید او را موظف کرد تا از حسین‌ بن علی علیه‌السلام بیعت بگیرد و... اما، امام در جواب ولید فرمود:  انّا اهل بیت النُبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و بنا فتح‌الله و بنا ختم‌ الله و یزید رجلًُ فاسق، شاربُ الخَمر، قاتل النَفس المُحرّمة، مُعلنًُ بالفِسق و «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»

ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم، ما مکان آمد و شد فرشتگانیم. اسلام به واسطۀ ما آغاز شد و به دست ما به انجام می‌رسد. اما، یزید فاسق و شرابخوار است، قاتل انسان‌های محترم است. آشکارا فسق و فجور می‌کند و حد و مرز الهی را می‌شکند، و «کسی مثل من با کسی مثل یزید بیعت نمی‌کند»

امام می‌توانست در پاسخ به ولید بفرماید: من با یزید بیعت نمی‌کنم، اما فرمود: «شخصیتی مثل من، با کسی مثل یزید بیعت نمی‌کند!»

این پاسخ کلیدی، همان رمز و راز مبارزات شیعه است که مسیر جهاد و مقاومت را علیه جباران و ستم پیشگانِ زمان، گشوده است.

 

امام با این پاسخ، خط مبارزه با ظلم را ترسیم فرمود. تا چراغی باشد فرا راه بشریت، برای همۀ فصل‌ها و نسل‌های تاریخ.

یعنی هر کس که پیرو حسین است؛ با کسی که خوی یزیدی دارد، دست دوستی و بیعت نمی‌دهد.

یعنی، نه فقط حسین فاطمه، که هر که مثل اوست، ننگ ذلت را نمی‌پذیرد.

یعنی هرکس می‌خواهد آزاده باشد، باید لباس رزم بپوشد و آمادۀ ستیز باشد. باید بر ظالمان و شرابخوارگانی چون یزید بشورد و با آن‌ها بجنگد.

۲ نظر ۲۸ تیر ۰۲ ، ۲۱:۵۰
مرآت ..