قَـبَـس

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس >:< موسی اینجا به امید قبسی می آید

قَـبَـس

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس >:< موسی اینجا به امید قبسی می آید

قَـبَـس


ــــــــــــ بسم الله الرحمن الرحیم ـــــــــــــ

این‌جا رخصتی هست بـرای گفتن و شنفتن و فرصتی هست بــرای شکفتن!
فـانوس حقـایق این‌جـا نیز، بـا داغ لاله‌هــای سـرخ ایـن دیـار مـأنوس است و با فــرهنگ شـاهدان شهید، پیوندی دیرینه دارد.

این‌جـا، دقــایق زمان نیــز، بیرون از سلایق و عــلایق ملــحدان و هـرزگان رنگ می‌گیرد و انگاره‌های سیاست نیز، با نگاره‌های دیانت، صیانت می‌شود.

ـــــــــــــــــــــ <><><> ــــــــــــــــــــــ

به خاطره های خالی از بهار بگویید:
درد بی‌دردی را به بوته‌های خزان بسپارند و ساز هستی را در پردۀ درد بنوازند

باور دارم که درآشوبِ شهر ابتلاء، سهمِ فهمِ هرکس برابر نیست!
و یـقین دارم که در جـولانگاه خـون و خنجــر، بسیار باید چشید آتشِ دردِ صبوری را.
من تاریـخ را خـوانده ام، آرامش شیعۀ تنوری نایاب است!

ـــــــــــــــــــــ <><><> ــــــــــــــــــــــ

نقدهای مفید و سازندۀ شما را پذیرایم.
از نظرات چالشی شما نیز استقبال می‌کنم اما از پاسخ به کامنت‌های ناشناس و بدون آدرس معذورم.


بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانواده» ثبت شده است

سال 97 یک آقا پسر 19 ساله ارومیه‌ای با اسم حقیقی وبلاگ می نوشت. (البته از نوع کپی پیست)

به شیوۀ نوبلاگرها، دوسه بار برای من کامنت گذاشت که به وبش سر بزنم. من هم به خاطر تشویق او چندبار برایش نظر نوشتم و به بعضی از بچه ها هم سپرده بودم برایش نظر بنویسند و هوایش را داشته باشند.

این آقا پسر گل، در حد خودش، هم با هوش بود، هم با سلیقه بود و هم روحیۀ کار و تلاش خوبی داشت. اما یک عیب هم داشت. عیبش این بود که سال چهارم دبیرستان «نظام قبلی» درس را رها و همۀ وقتش را صرف وبلاگش کرده بود.

چند بار با ایمیل برایش عریضه نوشتم. یک بار هم در سفر به ارومیه با دعوت پدرش مهمانشان بودم و کلی با او حرف زدم. بالاخره توصیه ها افاقه کرد و آقا‌بهنام قول داد موقتاً وبلاگ را رها کند و درس خواندن را جدی بگیرد...

چند روز قبل، آقا بهنام را همراه پدر و برادرش به طور اتفاقی در حوالی دانشگاه صنعتی شریف دیدم. (با کلی خوش و بش و گفت و شنود و باهم بودن و...)

خوشحال شدم وقتی دیدم روحیۀ شاد و مذهبی‌اش را همچنان حفظ کرده و با حفظ اصالت‌های خانوادگی‌ دارد از دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه تهران فارغ التحصیل می‌شود...

+ زیرکی، زرنگی، هنر، دانش، بینش، اعتماد به نفس و خانواده دوستی ‌اش واقعاً تحسین برانگیز بود.

پ.ن: آینده ای روشن و درخشان برایش آرزو دارم...

۴ نظر ۲۴ تیر ۰۲ ، ۱۹:۲۶
مرآت ..